8 PM

یه چیزی خواستم بگم:این بنرهای تبلیغاتی کنار وبم رو من شخصا باهاشون تبادل بنر نکردم.برای افزایش بازدیدم رفتم تویه سایتی وبا کلی وبسای به طور اتوماتیک تبادل بنر کردم وراستشو بخوایدشایدهیچکدوم ازاین وباروندیه باشم.واسه این گفتم که اگه یه موقع بنری تو وب ظاهرشد که ظاهر خوبی نداشت.....فکر بد نکنید.

 

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
چهار شنبه 28 / 1 / 1391به قلم: Darya

قسمت

5 PM

مثل اون لب های بسته که دیگه حرفی ندارم

مثل این دست های بی جون که به هم پناه میارن

مثل اون خاطره ای که تو نگاه آینه مرده

مثل اون ترانه ای تورو یاد من آورده

خسته ام خسته ی خسته

خسته از ندیدن تو

چرا قسمتم نمی شه لحظه رسیدن تو

مثل قطره های بارون که تو چنگ ابر اسیرن

یا شقایق های تشنه که بدون آب می میرن

یا مث روزهای برفی که تن آفتاب و می خوان

مثل خاطرات کهنه  که به یاد تو نم یاد

خسته ام خسته ی خسته

خسته از ندیدن تو

چرا قسمتم نمی شه لحظه رسیدن تو

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
پنج شنبه 24 / 1 / 1391به قلم: Darya

7 PM

 

واقعا نمی دانم كه با چه بیانی زیبایی عشق تو را بسرایم

تمام غم های من با لبخندی كه بر لبهای شیرینت نقش می بندد از بین می رود

تمام شیرینی زندگی ام با كوچكترین غمی كه بر چهره تو می نشیند محو می شود

عشق من لحظه ای نیست كه در یاد تو و غرق در خیالت نباشم

گلم نمی دانم چطور بگویم كه چقدر دوستت دارم

و چه اندازه میزان محبت تو در دلم ریشه افكنده است

فقط آرزو میكنم كه زندگیم حتی برای یك لحظه هم كه شده

كوتاه شود و تمام آن را در كنار تو باشم

روز به روز كه می گذرد آتش محبتت در دلم بیشتر می شود

و من به خاطر این محبت تو از صمیم قلب می گویم كه

نیــــازمــ با تمــامــ وجـــود دوستت دارم

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
شنبه 22 / 1 / 1391به قلم: Darya

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش

6 PM

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش ... این وزن آواز من است. عشقی که گرم وشدید است، زود می سوزد

و

خاموش می شود. من سرمای تو را نمی خواهم، ونه ضعف یا گستاخی ات را. عشقی که دیر بپاید شتابی ندارد

گویی که برای همه عمر، وقت دارد. مرا کم اما همیشه دوست داشته باش. این وزن آواز من است. اگر مرا بسیار

دوست بداری ، شاید حس تو صادقانه نباشد. کمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد! من به کم هم قانعم

و

اگر عشق تو اندک ، اما صادقانه باشد . من راضی ام. دوستی پایداراز هر چیزی بالاتر است .

 

 مرا کم اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

بگو تا زمانی که زنده ای ، دوستم داری

و من تمام عشق خود را به تو پیشکش می کنم

تا زمانی که زندگی باقی است

هرگز تو را فریب نمی دهم

چه اکنون و چه بعد ازمرگ

همیشه با تو صادق خواهم ماند

و امروز در بهار جوانی ام

عشقم به تو اطمینان می بخشد

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

عشق پایدار ، لطیف وملایم است

ودر طول عمر ، ثابت قدم

با تلاش صادقانه

چنین عشقی به من هدیه کن

و من با جان خود

از آن نگهداری خواهم کرد

در خشکی یا دریا

در هرجا و در آب وهوا

عشق پایدار ، ثابت وهمیشگی است

مرا اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

همان گونه که وزن زندگی است

دوست دارم عشق همیشگی من

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
شنبه 22 / 1 / 1391به قلم: Darya

7 PM

به خودم قول میدهم كه فراموشـت كنم !

وقتی صبح می شود

تو را كه نه .... ولی !

قولم را فراموش می كنم ....!!!

 

دنیای دستها از هر دنیایی بی وفا تر است

امروز دست هایت را می گیرند

قصه عادت که شدی

همان دستها را برایت تکان می دهند ...!

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
سه شنبه 20 / 1 / 1391به قلم: Darya

7 PM

من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم

 

ای بهار زندگی ام

اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست

 اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد

 برگرد

 باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

 باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده

 بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم

 بدان که قلب من هم شکسته

بدان که روحم ازهمه دردها خشته شده

 این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد

 بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

دوستت دارم عشق من

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
سه شنبه 20 / 1 / 1391به قلم: Darya

7 PM


 

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت

یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد

از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی

یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد

مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود

یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد

یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
سه شنبه 20 / 1 / 1391به قلم: Darya

6 PM

 

 

سلام بچه ها

 

 

کی میتونه کمکم کنه که رتبم توگوگل بره بالا؟میدونیدچیه فک کردم شایدمهردادم بخوادببینه اینترنت دربارش چیا نوشتن سرچ کنه وب منم توصفحه اول بیاداونوقت روش شایدکلیک کنه وبیادتووبم و.....

 

 

منتظرتون میمونم خواهش میکنم هرکمکی ازدستتون برمیادانجام بدید راستی صبرکنیدتابنروبم بیاد.خیلی قشنگه

ممنون ازلطفتون وممنون ازمیناخانم واسه مطلب قشنگش.میناجان منتظربقیه مطالبت هستم

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
سه شنبه 20 / 1 / 1391به قلم: Darya

ساحل عشق

6 PM


لب دریا توی ساحل به یاد تو نشستم

روی شن ها روی ماسه اسمتو من مینوشتم

تورو من با خود میدیدم روی اون موج های آبی

کنارت نشسته بودم اما آروم با یه آهی

لب دریا توی ساحل تو نبودی در کنارم

روی شن ها روی ماسه کشیدم به قلب خسته

قلبی با آه ولی آروم     نشسته در انتظارت

تو نیستی اما لب دریا میشینم در انتظارت

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چه رازی در این جمله است

دوستت دارم

که هرکه می گوید عاشق تر میشود

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
سه شنبه 20 / 1 / 1391به قلم: Darya

عاشقت شدم

6 PM


من عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم ، کاش مونده بودی و میشد بهت بگم … عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم

کاش مونده بودی و میشد بهت بگم

امشب دلم پُره ، امشب مسافری

فرصت نشد بگم چی می کشم بری

چشمم به رفتنت ، دلگیرم از خودم

فرصت نشد بگم ، من عاشقت شدم

من عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم

کاش مونده بودی و میشد بهت بگم

ما عاشق همیم ، ما میرسیم به هم

کاش اینجا بودی و میشد بهت بگم

میترسم از همه ، ازین شبهای سرد

تو فکر رفتنی ، کاریش نمیشه کرد

میخواستم بهت بگم ، فکر کسی نباش

میخواستم بهت بگم ، اما دلم نذاشت

من عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم

کاش مونده بودی و میشد بهت بگم

ما عاشق همیم ، ما میرسیم به هم

کاش اینجا بودی و میشد بهت بگم

دوستدارم

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
سه شنبه 20 / 1 / 1391به قلم: Darya

5 PM

ما دوتا با هم بودیم

توخنده ها تو شادی ها

توی غم و تو غصه ها

کنار هم شاد بودیم

هیچکی نبود همتای ما

من با تو زنده بودم

برای تو می جنگیدم

اگه یه روزی نبودی

بدون تو میرنجیدم

لحظه شماریهام برای دیدنت

برای لحظه ی خندیدنت

برای دیدن چشات

برای رنگ اون موهات

آخه تو ماله من بودی

چی شد یه هو خسته شدی

دور شدی

مثل یه پنجره بسته شدی

رفتی و من تنها شدم

بدون تو مرده شدم

آب شدم

خاک شدم

اشکی غلتید به روی گونه ام

از زندگی ام خسته ام

برای پرواز آماده ام

چشام خیس دفترم خیس

دگر وقتی برای ماندن نیست

حال نه جای دلتنگیست

بی صدا باید خفت

باید مرد

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
سه شنبه 20 / 1 / 1391به قلم: Darya

5 PM

 

لحظه ها را با تو بودن ، در نگاه تو شکفتن ، حس عشق و در تو دیدن ، مثل رویای تو خوابه، با تو رفتن با تو موندن، مثل

قصه تورو خوندن، تا همیشه تورو خواستن، مثل تشنگیه آبه، اگه چشمات من و می خواست، تو نگاه تو می مردم، اگه

دستات مال من بود ، جون به دستات می سپردم ، اگه اسمم و می خوندی ، دیگه از یاد نمی بردم ، اگه با من تو

می موندی، همه دنیا رو می بردم .. بی تو اما سر سپردن ،بی تو و عشق تو بودن تو غبار جاده موندن، بی تو خوب من

محاله ، بی تو حتی زنده بودن، بی هدف نفس کشیدن ، تا ابد تورو ندیدن ، واسه من رنج و عذابه. تویه آسمون عشقم

غیر تو پرنده ای نیست ، روی خاموشی لب هام ، جز تو اسم دیگه ای نیست ، توی قلب من عزیزم ، هیچ کسی جایی

نداره ، دل عاشقم به جز تو ، هیچ کسی رو دوست نداره ...!

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
سه شنبه 20 / 1 / 1391به قلم: Darya

مطلب ارسالی ازمینا

5 PM

(کاش بودی...)
سپیده بودی واسه من واسه شب و ستاره هام
رفتی ولی موندی هنوز تو دفتر خاطره هام
هنوز توی اتاق من عطر تورو حس میشه کرد
جای تو خالی و منم همه وجودم شده درد

حالا دیگه ترانه هام ترانه بی کسیه
حالا دیگه شبای من شبای دل واپسیه
نمی دونم چرا دلت از دل من جدا شده
رفتی و کار هر شبم گریه بی صدا شده
گریه بی صدا شده...

کاشکی فقط یه روز بیای واسه یه لحظه دیدنت
منتظرن چشای من منتظر رسیدنت
وقتی تو بودی آسمون برام پراز ستاره بود
اومدنت برای من یه فرصت دوباره بود
رفتی نمی دونم چرا؟ دادی منو به بی کسی
هیشکی مثه من نمی شه یه روز به حرفم می رسی
یه روز میشه دل خودت بشه گرفتار کسی
هیشکی مثه من نمی شه یه روز به حرفم می رسی

هنوز به یاد اون روزا منتظرم تا که بیای
اگه بیای منم میشم همون کسی که تو میخوای
اگه سپیده باز بیای سیاهی از دلم میره
به انتظارت می مونم این دیگه راه آخره
تا که سپیده باز بیاد سیاهی از دلم بره
به انتظارت می مونم این دیگه راه آخره...

تا که سپیده باز بیاد سیاهی از دلم بره
به انتظارت می مونم این دیگه راه آخره
این دیگه راه آخره

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
17 / 1 / 1391به قلم:

دلتنگی

5 PM

دلم گرفته

دلم گرفته از ویرانی احساس شقایق

از مرگ ستاره

از سکوت غمگین ترانه

نمیدانم چه کسی روبروی التماس پنجره ها آجر چیده

شاید نمیداند که هر شب

تا ماه قصه هایش را در گوش پنجره نجوا نکند

آسمان نمی خوابد

بوی غربت

بوی تنهایی

بوی اقاقیا برگ به برگ

ظلمت گیسوان تو

دلم هوایی میشود

نگاهم ازکلبه نمناک بغض

به سوی عطر پاک باران میدود

به سوی ابر

به سوی نور

به سوی آسمان

من در کلبه تنهایی ام

به پرپر شدن شقایق در عزای یک قطره باران نزدیکم

نفسی نیست

هم نفسی نیست

دفترچه های خاطره ورق ورق فاصله اند

راستی
چه کسی نامه مرا به خدا خواهد رساند ؟

تمام غربت نگاهم را

و قطره قطره اشک چشمهایم را

و ذره ذره التماس دلم را روی برگ سپیدی نوشتم

مهر زیر نوشته ام رنگ نگاه تو

و قاصد نوشته ام باد

افسوس

افسوس که جوابم نمیدهی

خدای من یک بنده غریب را به جمع عاشقان خود راه میدهی ؟

باران میگیرد

توی دلم

روی نامه ام

باران میچکد

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
پنج شنبه 17 / 1 / 1391به قلم: Darya

5 PM

♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...
پنج شنبه 17 / 1 / 1391به قلم: Darya